صفحه مجازی یادبود به مناسبت درگذشت مرحوم آقای حاج علی اکبر مختاری، پدر بزرگوار شهید احمد مختاری:
صفحه مجازی یادبود به مناسبت درگذشت مرحوم آقای حاج علی اکبر مختاری، پدر بزرگوار شهید احمد مختاری:
آقای حاج علی اکبر مختاری، پدر شهید احمد مختاری، روز پنجشنبه 6 مهرماه 1402 به جوار فرزندش عروج کرد.
صفحه مجازی یادبود به مناسبت درگذشت مرحومه حاجیه خانم عذرا عنایتی، مادر بزرگوار شهید احمد مختاری:
مادر شهید جاویدالاثر احمد مختاری، بعد از 39 سال چشم انتظاری، آسمانی شد و به فرزندش پیوست. دیدار مبارک... روحت شاد مادر عزیزم
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد
چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد
- شعر از حافظ
- خواننده: حسام الدین سراج، آلبوم "نگاه آسمانی"
(احمد در سمت چپ تصویر، ایستاده در کنار شهید احمد شکوری)
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید!
نشانِ داغِ دلِ ماست لاله ای که شکفت
به سوگواریِ زلفِ تو این بنفشه دمید
بیا که خاکِ رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید...
- قسمتی از شعر امیرهوشنگ ابتهاج
- موسیقی برگرفته از آلبوم "به یاد عارف" محمدرضا شجریان
موزیک حمید عسگری دربارۀ شهدای مفقودالاثر
(عنوان: 39 هفته، ترانه سرا: کاظم موسوی)
چقدر روی تنت ترکش نشست و رگای خاکو پر کردی با خونت
که دست بردار نیست این خاک حتی یه لحظه از پلاک و استخونت
تو آغوش خدا خوابیدی شاید که دیگه قصد کردی بر نگردی
کدوم حاجت رو می خواستی بگیری که حتی دست و پاتم نذر کردی
واسه روزای بی دردی که دارم میون خون تو اوج درد بودی
خدا می دونه که بی تو چی میشد تو تنهایی یه لشگر مرد بودی
چقدر قدم زدی میدون مینو که من هر جا قدم میذارم امنه
چجوری خاکتو دیوار بستی که حتی خونه بی دیوارم امنه
برای این که من آروم باشم چقدر توی دلت آشوب میشد
تو که هر روز زخمات تازه تر بود بگو زخمای تو کی خوب میشد
یه جوری پر کشیدی از زمین که به اوج آسمون نزدیک تر شی
نخواستی رو زمین ردّت بمونه خودت خواستی که مفقودالاثر شی
واسه روزای بی دردی که دارم میون خون تو اوج درد بودی
خدا می دونه که بی تو چی میشد تو تنهایی یه لشگر مرد بودی
چقدر قدم زدی میدون مینو که من هر جا قدم میذارم امنه
چجوری خاکتو دیوار بستی که حتی خونه بی دیوارم امنه
یا علی ابن ابی طالب
در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز جمعه 61/2/10 با صدور رمز (بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله القاسم الجبارین، یا علی ابن ابیطالب) به قرارگاههای:
قدس: شامل لشکر۱۶ زرهی، تیپ ۵۸ تکاور ارتش، لشکر یک قدس سپاه
قرارگاه فتح: شامل لشکر ۹۲ زرهی اهواز، تیپ ۵۵ هوابرد، تیپ ۳۷ زرهی شیراز ارتش، لشکر ۳ فتح سپاه
قرارگاه نصر: شامل لشکر ۲۱ پیاده و تیپ ۲۳ نیروی مخصوص ارتش، لشکر ۵ نصر سپاه
دستور اجرای نبرد بزرگ بیتالمقدس اعلام شد. پس از ابلاغ فرمان حمله، چراغهای سالن عملیات قرارگاه کربلا خاموش شد و مراسم دعای کمیل برپا شد. در میان همهمه ذکر و دعا و گریه حاضران، از دستگاههای بیسیم گاهی صدای یگانها شنیده میشد که یکدیگر را صدا میزدند...
احمد عزیز، سرباز دلاور تیپ 58 تکاور ذوالفقار در آن حماسه بیاد ماندنی، جاودانه شد...
و حالا 36 سال از آن فراق می گذرد.
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد
(شاعر: مرتضی امیری اسفندقه)
* فیلم شعر خوانی آقای اسفندقه در حضور رهبر انقلاب: دریافت
حجم: 28.6 مگابایتیا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
موزیک "حال منو عوض کنید" با صدای فریدون آسرایی: دریافت
(قیصر امین پور)
شهید احمد مختاری متولد ۱۳۴۰/۳/۱۵ تهران می باشد. همزمان با آغاز جنگ تحمیلی (۱۳۵۹) به خدمت مقدس سربازی رفت و همراه تیپب ۵۸ تکاور ذوالفقار راهی جبهه های غرب و جنوب شد. علاقه ی وافرش به رهبری امام خمینی به حدی بود که هیچ تعلقی وی را از ادامه جنگ باز نداشت. در سال ۱۳۶۰ به گیلانغرب، و اواخر همان سال به منطقه جنوب اعزام گردید. در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۰ در منطقه جاده ی اهواز _خرمشهر، در مرحله اول عملیات بیت-المقدس (آزادی خرمشهر) جاوید الاثر گردید و تاکنون خبری موثق از ایشان به دست نیامده است.
خداوند ارواح مطهر شهدا را شاد نماید و به خانواده ایشان صبر عطا نماید.
نماهنگ با مضمون عملیات بیت المقدس
شعر از: عبدالجبار کاکایی
اجرا: فریدون آسرایی و خشایار اعتمادی
به نام خدا
باز مثل هرشب کسلم
غصه نشسته رو دلم
می گن بازم شهید میاد
یه عالمه خیلی زیاد
دسته گلای بی زبون
گمشده های بی نشون
یه ریزه خاکسترشون
دوریزه انگشترشون
یه تیکه استخون سر
یه شاخه گل ، یه بال و پر
یه دگمه ی پیرهنشون
یه ذره خاک تنشون
تابوتای یه اندازه
تو هر کدوم یه سربازه
ابره که بر تن می زنه
باده که شیون می زنه
تابوتا خیس آب می شن
دسته گلا خراب می شن
می پیچه تو شهر و دهات
عطر سلام و صلوات
ای مادرای مهربون
بچه هاتون بچه هاتون
دسته گلایی که دادین
به کربلا فرستادین
حالا با تابوت اومدن
با بوی باروت اومدن
سر ندارن ، پا ندارن
چشم تماشا ندارن
مادرا از خدا می خوان
با گریه و دعا می خوان
تابوتا رو باز بکنین
بچه ها رو ناز بکنین
هر کجا اسپنده و دود
تا کور بشه چشم حسود
اما بویی عجیب میاد
بو کنی بوی سیب میاد
می گن کسی که پا بشه
زائر کربلا بشه
سر به بیابون بذاره
تو عاشقی جون بذاره
اون جا که آفتاب می شینه
باغ گل سیب می بینه
بچه های نجیب من
پاره گلای سیب من
رو عشقتون پا نذارین
حسینو تنها نذارین
(نفر وسط)
بسم الله
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آنکه که سر دارد به سامان می رسد
آنکه که جان دارد به جانان می رسد
دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقاءالله رفت
زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه طی الارض کرد
هر که گِرد شعله چون پروانه است
پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش می رسد
بوی باروت از لباسش می رسد
دشمن افکنهای بی نام و نشان
پوکه ی خونین شده تسبیحشان
کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا می ماند از پروانگی
(افشین مقدم)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جاری است در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین هشت آسمان
این جا پرنده های زیادی رها شدند
باید خطاب کرد به این دشت آسمان
دشتی که در قدم قدم خاک روشنش
دنبال رد پای خدا گشت آسمان
در پیشواز آن همه پرواز، بارها
تا این دیار آمد و برگشت آسمان
ای دشت بر غروب تو سوگند لحظه ای
از خون کشتگان تو نگذشت آسمان
(سیّد محمّدجواد شرافت)